یکشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۶

درخواست دراويش كرج از مقامات مسؤول كشور

درخواست دراويش كرج از مقامات مسؤول كشور براي جلوگيري از تهديد افراطيون
هو
121
از : برادران دراویش سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی
به :
 1-  مقام معظم رهبری
2- ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
3- وزیر محترم کشور
4- وزیر محترم اطلاعات
5- دبیر محترم شورایعالی امنیت ملی ایران
6- ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
7- ریاست محترم شورای امنیت کشور
8- معاونت امنیتی – انتظامی استانداری لرستان
9- معاونت سیاسی و دبیر شورای تأمین استانداری لرستان
سلام علیکم
احتراماً به استحضار می رساند: در نيمه شب 14 مهر 1384 درست يك روز پس از راه اندازي راهپيمايي تفرقه انگيز در حاشيه حسينيه دراويش گنابادي در كرج اعلاميه‌هايي جهت تحريك مردم شهر براي برخورد با دراويش در كرج توزيع شد. و در آن از مردم شهر كرج خواسته شده تا با دراويش برخورد نمايند و ضمن تهديد صوفيه را دشمن معرفي نموده‌اند.
حضرت امام خمینی (ره)  در كتاب مصباح الهدايه الي الخلافة و الولاية ـ صفحه 73 مرقوم داشته‌اند: «و من تو را اي برادر عزيز سفارش مي کنم که به اين عارفان وحکيمان که از شيعيان خالص علي بن ابيطالب و اولاد معصوم او عليهم السلام هستند و در راه آنان قدم بر مي دارند و به ولايت و دوستي آنان متمسکند گمان بد مبر  ومبادا که در باره آنان سخن نا پسندي براني و يا به آنچه در باره آنان گفته مي شود گوش فرا دهي که مي افتي به آنجا که بايد بيفتي»  و در كتاب آداب الصلوة صفحه 154 در اخطار به منکرين اهل عرفان و تصوف و قانعين به شريعت مقدس مي نويسند : « و کساني که دعوت به صورت  محض مي کنند و مردم  را از آداب  باطنيه  باز مي دارند و مي گويند شريعت را جز اين صورت و قشر معني  و حقيقتي  نيست  ،  شياطين طريق  الي  الله  و  خار هاي راه  انسانيتند و از شر آنها بايد به خداي تعالي پناه برد که نور فطرت الله را که نور معرفت و توحيد و ولايت و ديگر معارف است در انسان منتفي مي کنند و حجابهاي تقليد و جهالت و عادت و اوهام را به روي آن مي کشند و بندگان خداي تعالي را از عکوف به درگاه او و وصول به جمال جميل او باز مي دارند و سد طريق معارف مي نمايند و قلوب صافي بي آلايش بندگان خدا را که حق تعالي با دست جمال و جلال خود تخم معرفت در خميره آنها پنهان فرموده و انبياء عظام وکتب آسماني را فرستاده براي تربيت و تنميهء آن ، به دنيا و زخارف آن و جهات مادي و جسماني و عوارض آن متوجه مي کنند و از روحانيات و سعادات عقليه منصرف مي کنند و حصر عوالم غيب و جنتهاي موعوده را مي نمايند به همان مأکولات حيوانيه و مشروبات و منکوحات و ديگر از مشتهيات حيواني . اينها گمان مي کنند که حق تعالي اين همه بسط بساط رحمت فرموده و با اين همه تشريفات کتابها نازل فرموده و ملائکه الله معظم فرو فرستاده و انبياء عظام مأمور فرموده براي اداره کردن بطن و فرج ، غايت معارفشان اين است که بطن وفرج را در دنيا حفظ کن تا به شهوات آن در آخرت برسي . آن قدري که اهميت به جماع پانصد ساله مي دهند به توحيد و نبوات نمي دهند و تمام معارف را مقدمه تعمير بطن و فرج مي دانند و اگر حکيمي الهي يا عارفي رباني به روي بندگان خدا بخواهد دري از رحمت باز کند و ورقي از حکمت الهي بخواند از هيچ نسبت و بد گويي و فحش و تکفيري به او خودداري نمي کنند . اينها به طوري منغمر در دنيا شدند و به شهوات بطن و فرج اهميت مي دهند که ميل ندارند سعادت ديگري در دار تحقق موجود باشد جز شهوات حيواني با آن که اگر سعادت عقليه هم در عالم باشد به بطن و فرج آنها ضرري نمي رساند » .
 سيد حيدر آملي صاحب تفسير بحر الابحار كه اذن روايت جمهور علماء عصر به وي مي‌رسد کتابي به قرب هفتاد هزار بيت از دلايل و احاديث اهل بيت عليهم السلام تصنيف نموده دربيان آنکه شيعه اي که صوفي نباشد شيعه نيست وصوفي که شيعه نباشد صوفي نيست.
 مرحوم مجلسي اول در رساله تشويق السالکين در صفحات 20-18 مي نويسند : « پس اگر جمعي از نادانان که در ميان عوام خود را به طالب علم شهرت داده اند مذمت اين طريقه مي نمايند ،معلوم است که از کمال ناداني يا محض حسد و اغراض فاسده نفساني خواهد بود و عاقل بايد که فريب اين شياطين را نخورد و از اين سعادت عظمي که مقصد اقصي و طريقه انبيا وائمه هدي و شيوه اوليا و مردان راه خداست محروم نماند . هر چند اين کاريست دشوار و شربتي است بر اکثر طبايع ناگوار و جهاد اکبر و ميدان ترک سر است و موقوف بر همتي عالي است و تاييد ازلي و حاصل سخن آن که بداني که اصل تصوف صافي نمودن باطن است از زنگ ماسوي و متخلق شدن به اخلاق الله و تحصيل کمالات روحاني و رسيدن به مقام قرب و معرفت عياني ، نه چنان که نادانان گمان مي برند که تصوف محض لهو و لعب است ، بيهوده يا دکاني است در بازار هوي به زرق و ريا چيده و طريقت مخالف شريعت مصطفوي (ص) و مباني طريقت مرتضوي (ع) که « کُلا اِنَّهُم عَن رَبَهم يَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ »
 و یا نامه حاکم شرع وقت ایران پیرامون حرمت تعرض به دراویش گنابادی :

جمهوری اسلامی ایران
دادستانی انقلاب اسلامی مرکز
بسم الله الرحمن الرحیم
«بدینوسیله به همه برادران سپاه پاسدار و قوای انتظامی و مأموران و ضابطین ارگانهای قضایی اعلام می گردد که جناب رئیس الفقراء آقای سلطانحسین تابنده گنابادی وفقه الله تعالی المراضیه و تمام متعلقان ایشان در سایه دولت علیه جمهوری اسلامی مداظلالهاعلی رؤس العالمین مأمون و مصون ازهرگونه تعرض می باشند و حرام است بدون مجوز قضائی کسی وسیله تعرض آنان را  فراهم آورد . شما عزیزان حکومت اسلامی که بحمدالله دست توانای فعال حافظین حدود الهی هستید همه وقت کوشا بوده و هستید که چهره نورانی رحمه للعالمین صلی الله علیه و آله  ،  را به همه اقشار بشریت معرفی فرمائید و حتی بیگانه ها را با حسن اخلاق و درایت با امت اسلام یگانه نمائید و بدیهی است که تعرض بدون مجوز قضایی علاوه بر حرمت موجب تعقیب متعرض خواهد بود . والسلام علیکم و رحمه الله »
حاکم شرع و رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی مرکز
محمد محمدی گیلانی   
5/8/1360





تمامی مطالب معروضه مؤِید ارادت ظاهری و باطنی بزرگان انقلاب اسلامی ایران و اعاظم حوزه های علمیه به تصوف و عرفان بوده و لذا مستدعي است به عنوان پاسداران قانون اساسی و حافظ امنیت جامعه، جهت جلوگیری از هرگونه اغتشاش و ناامنی در منطقه، جلوی این تکرویها و تعصبات غیرمعقول و اجتهادهای شخصی عده‌ای ناآگاه مغرض در کشور که قصد برهم زدن امنیت ايران اسلامي را دارند گرفته شود.
جمعي از دراویش سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی ساكن بروجرد