جمعه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۵

نامه به مدير مسؤول روزنامه جمهوري اسلامي مبني بر درج پاسخ به مطبوعه لنكراني

بسمه تعالی شأنه

«قُل يا اَهلَ الکِتابِ تَعالُوا إِلي کَلِمَةِ سَواءٍ بَينَنا وَ بَينَکُم» سوره آل عمران آيه 64

 

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

گوییا باور نمی دارند روز داوری

کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند

 

جناب آقای مهاجری

مدیرمسوول محترم روزنامه جمهوری اسلامی 

 

با سلام، احتراماً به استحضار عالی می رساند: در روزنامه جمهوری اسلامی شماره 7850 مورخ پنجشنبه دوم شهریور ماه 1385 ، صفحه 4 ، فتوایی از سوی حضرت آیت الله فاضل لنکرانی، در خصوص صوفیه و مذاهب منسوب به آن درج گردید که لازم میدانم جهت پاسخ به فتوای اعلامی ایشان و تشحیذ اذهان عمومی، در ذیل فرازهایی از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)  و علمای اعلام (کثرالله امثالهم)، در باب عرفان و تصوف را عرض  نمایم و برابر مقررات ماده 23 قانون مطبوعات ایران، روزنامه جمهوری اسلامی مکلف به درج پاسخ اینجانب در همان صفحه و با همان مشخصات میباشد که امید است آن مطبوعه به تکلیف قانونی خود عمل نماید چرا که این پاسخ به منظور شکوفایی بیشتر اندیشه دینی و رفع شبهات موجود در زمینه عرفان و تصوف بوده و درج آن قطعاً میتواند زمینه ساز تحرک و نوآوری و خلاقیت در میان عالمان دینی و مومنان به آیین اسلام باشد. 

« و من تو را اي برادر عزيز سفارش مي کنم که به اين عارفان وحکيمان که از شيعيان خالص علي بن ابيطالب و اولاد معصوم او عليهم السلام هستند و در راه آنان قدم بر مي دارند و به ولايت و دوستي آنان متمسکند گمان بد مبر  ومبادا که در باره آنان سخن نا پسندي براني و يا به آنچه در باره آنان گفته مي شود گوش فرا دهي که مي افتي به آنجا که بايد بيفتي»

امام خميني (ره) ـ مصباح الهدايه الي الخلافة و الولاية ـ صفحه 73

 حضرت امام خميني (ره) در کتاب آداب الصلوة صفحه 154 در اخطار به منکرين اهل عرفان و تصوف و قانعين به شريعت مقدس مي نويسند: «و کساني که دعوت به صورت  محض مي کنند و مردم  را از آداب  باطنيه  باز مي دارند و مي گويند شريعت را جز اين صورت و قشر معني  و حقيقتي  نيست،  شياطين طريق  الي  الله  و  خارهاي راه انسانيتند و از شر آنها بايد به خداي تعالي پناه برد که نور فطرت الله را که نور معرفت و توحيد و ولايت و ديگر معارف است در انسان منتفي مي کنند و حجابهاي تقليد و جهالت و عادت و اوهام را به روي آن مي کشند و بندگان خداي تعالي را از عکوف به درگاه او و وصول به جمال جميل او باز مي دارند و سد طريق معارف مي نمايند و قلوب صافي بي آلايش بندگان خدا را که حق تعالي با دست جمال و جلال خود تخم معرفت در خميره آنها پنهان فرموده و انبياء عظام وکتب آسماني را فرستاده براي تربيت و تنميهء آن ، به دنيا و زخارف آن و جهات مادي و جسماني و عوارض آن متوجه مي کنند و از روحانيات و سعادات عقليه منصرف مي کنند و حصر عوالم غيب و جنتهاي موعوده را مي نمايند به همان مأکولات حيوانيه و مشروبات و منکوحات و ديگر از مشتهيات حيواني. اينها گمان مي کنند که حق تعالي اين همه بسط بساط رحمت فرموده و با اين همه تشريفات کتابها نازل فرموده و ملائکه الله معظم فرو فرستاده و انبياء عظام مأمور فرموده براي اداره کردن بطن و فرج ، غايت معارفشان اين است که بطن وفرج را در دنيا حفظ کن تا به شهوات آن در آخرت برسي. آن قدري که اهميت به جماع پانصد ساله مي دهند به توحيد و نبوات نمي دهند و تمام معارف را مقدمه تعمير بطن و فرج مي دانند و اگر حکيمي الهي يا عارفي رباني به روي بندگان خدا بخواهد دري از رحمت باز کند و ورقي از حکمت الهي بخواند از هيچ نسبت و بد گويي و فحش و تکفيري به او خودداري نمي کنند. اينها به طوري منغمر در دنيا شدند و به شهوات بطن و فرج اهميت مي دهند که ميل ندارند سعادت ديگري در دار تحقق موجود باشد جز شهوات حيواني با آن که اگر سعادت عقليه هم در عالم باشد به بطن و فرج آنها ضرري نمي‌رساند».

سيد حيدر آملي صاحب تفسير بحر الابحار کتابي به قرب هفتاد هزار بيت از دلايل و احاديث اهل بيت عليهم السلام تصنيف نموده دربيان آنکه شيعه اي که صوفي نباشد شيعه نيست وصوفي که شيعه نباشد صوفي نيست.

مرحوم مجلسي اول در رساله تشويق السالکين در صفحات 20-18 مي نويسند :«پس اگر جمعي از نادانان که در ميان عوام خود را به طالب علم شهرت داده اند مذمت اين طريقه مي نمايند، معلوم است که از کمال ناداني يا محض حسد  و اغراض فاسده نفساني خواهد بود و عاقل بايد که فريب اين شياطين را نخورد و از اين سعادت عظمي که مقصد اقصي و طريقه انبيا وائمه هدي و شيوه اوليا و مردان راه خداست محروم نماند. هرچند اين کاريست دشوار و شربتي است بر اکثر طبايع ناگوار و جهاد اکبر و ميدان ترک سر است و موقوف بر همتي عالي است و تاييد ازلي و حاصل سخن آن که بداني که اصل تصوف صافي نمودن باطن است از زنگ ماسوي و متخلق شدن به اخلاق الله و تحصيل کمالات روحاني و رسيدن به مقام قرب و معرفت عياني، نه چنان که نادانان گمان مي برند که تصوف محض لهو و لعب است، بيهوده يا دکاني است در بازار هوي به زرق و ريا چيده و طريقت مخالف شريعت مصطفوي (ص) و مباني طريقت مرتضوي (ع) که «کُلا اِنَّهُم عَن رَبَهم يَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ»

 

   باسپاس – وکلاي دراویش گنابادی